آمیـــتیس هدیه خوب خــــــــــــدا

شیرین کاری های دیشبت ...

.. دیشب برای اولین بار دستمال دست گرفته بودی و داشتی شیشه هارو تمیز میکردی و امروزم که اطراف اجاق گازو من و بابا یه ذره مونده بود بخوریمت...... نخ دندون ازم گرفتی و مثل من رفته بودی جلو اینه و داشتی نخ دندون میزدی وای دلم قش کرد از این همه کارهای بامزت وای عزیز دلم... جالب تر اینکه تا خواسته قهره اهنتو بدم خودت اومدی دراز کشیدی و دهنتو باز کردی خدایا کمکم کن این جیگرو نخورمش.....
11 ارديبهشت 1392

امروز یه سال و ۴ماهت شد نازنینم

.. عزیز دلم امروز که دارم ثبت میکنم ماهگرد ۱۶همته و دقیقا توی این لحظه ماد اریم کیک تولد بابایی رو میخوریم و تو هم در حال شیطونی هستی(ما شاهین شهریم و اینجا یه کوچولو زودتر برای بابایی تولد گرفتن). الهی من فدات بشم عزیز دلم.... امروز رفتیم باغ پرندگان و تو کلی ذوق کردی و همش میگفتی دو! خلاصه کلی حال کردی...
5 ارديبهشت 1392
1